ارغوانارغوان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

ارغوان آرام جان

عکس های آتلیه

ارغوانم  چند تا از عکس ها رو میذارم               عکس هات خیلی خوب شدن واسه همین از اکثرشون سفارش روی شاسی دادم .اینقدر خوشم آمده بود که همه رو بردم خونه مامان جون و مادر جون تا زودتر ببینن. تازه بردم خاله سحر هم دید.راستی اون روز آنیتا و ارغوان باز همدیگر رو دیدن .امیدوارم دوستی این فسقلی ها هم مثل دوستی من و سحر باشه   ...
16 شهريور 1392

حوالی 18 ماهگی

دخترم  ،شاخه گلم  سلام ببخشید که مامان  دیر به دیر وبلاگت رو آپ میکنه اینقدر  روز ها سرگرم  بازی با تو میشم  که دیگر وقتی نمیماند.   چند تا پیشنهاد کاری عالی داشتم  اما با  بابا تصمیم گرفتیم  تا ٣  سالگی دختر ماهم  سر کار  نرم  آخه از وقتی که وجودت را در وجودم  حس کردم  دیگه کارخونه نرفتم چون حتی بوی مواد شیمیایی هم برای تو بد بود. از یه طرف هم چند وقته درگیر ارتودنسی  دندونام هستم و  زود زود میرم تبریز   ارغوان جونم دکتر من با دیدن دندونهای کوچولوت گفت ارغوانم  دندونای جلوییش فاصله دار هست همانند مامانش   ...
16 شهريور 1392

تولدت مبارک بابای ارغوان

در ستاره بارانِ میلادت میان احساس من تا حضور تو حُبابی است از جنس هیچ از دستان من تا لمس نگاه تو آسمانی است به بلندای عشق جشن میلادت را به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای “ما” آبیست ...
27 تير 1392

ارغوان در تولد آنیتا

    ارغوان جونی  ،خاله سحر واسه آنی  یه تولد حسابی گرفته بود.خاله سحر هم  مثل من خواهر نداره و همه کارهاشو خودش کرده بود .(بوس  برا خاله سحر  )         ...
7 تير 1392