ارغوان به بابا کمک میکند
دختر زمستانی من آرام آرام هوا رو به سردی میرود و ما تصمیم گرفتیم بخاری بذاریم و شما هم اینگونه همکاری کنی.
دختر مهربانم شکر خدا هر روز که میگذرد فهمیده تر میشی و گاهی کارهایی میکنی که من هاج و واج میمانم که چطور مثل آدم های بزرگ فکر میکنی همه اسمهای اطرافیان را خوب یادگرفتی و صدا میزنی ،گاهی چشمانت را میبندی و اواز میخونی و اسم همه رو که میدونی میگی تا مبادا کسی از یادت رفته باشه
دستان کوچکت را بالا میبری و خدا را شکر میکنی ، و ما از خدا میخواهیم نگهدار مان باشد
اینم عروسکهای انگشتی که اخیرا" مامان بیچاره باید با 5 لهجه متفاوت برای تو بازی در بیاره
و اینم چند تا عکس جا مونده
و زندگی با عزیزترین هایم زیباست...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی