ارغوانارغوان، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره

ارغوان آرام جان

ماه من

            ماه من ، ستاره ی من ، آسمانم ، ارغوانم بودنت زیباست ،خنده هایت دیدنیست و معصومیت نگاهت با گران ترین جواهرات دنیا خریدنی نیست.پس همواره بخند و شاد و خوشحال باش چون خواسته ما چیزی جز این نیست     ...
30 دی 1392

دی ماه تمام میشود

گل مامان روز ها به سرعت برق میگذرند و تو بزرگ و بزرگتر میشوی.22 ماهه هم شدی .دی ماه برای من یکی از بهترین ماه ها است. آخه 5 دی تولدم بود و 15 ای سالگرد ازدواجمون .بابا مهدی هم کلی سورپرایزم کرد .بعدش 10 روزی بابا مهدی ماموریت بود و ما مهمون خاته مامان جون بودیم. اینم دسته گل نرگس که بابا روی کادوی سالگرد ازدواجمون گذاشته بود ...
26 دی 1392

برای ارغوان

  این لحا ف و بالش و تشک مخصوص عروسک رو هم عمه رقیه(یا به  قول ارغوان  "عمه پالی") زحمت کشیده  و برای ارغوان درست کرده وارغوانم اسم این عروسک رو هم رویا گذاشته ...
3 دی 1392

یلدا مبارکککککککککککککککک ارغوانم

    امسال یلدا برای ما مهم نبود که هندونه شیرین باشه یا نه   انار هایی که دانه کرده بودیم ترش باشند یا نه   لبو هایی که میخواستیم بار بگذاریم بی مزه اند یا نه   .   .   .   مهم این بود که تو بودی ،تو شاد و سالم بودی و میدویدی همچو آهو   خدایا به خاطر همه چیز ممنونم ، روزی هزار بار سپاس   ...
3 دی 1392

21 ماهگی

                                                                                                            ...
21 آذر 1392

پاییز تمام میشود

ارغوان دندوهاش داره جوانه میده خیلی اذیت میشه ، اخلاقش هم کمی  بد شده و گاهی الکی جیغ هایی میکشد اما بزرگ شدنش را کاملا" لمس میکنیم ، برای رفتارهای من و باباش بسان آیینه ای است که گاهی از تعجب هر دو هاج و واج میمانیم .وقتی خوشحال میشود همانند آهویی کوچک میدود و هنگامی که عصبانی میشود گریه میکند. همچو من نازک دل است و طاقت ناراحتی  کسی را ندارد .نماز  یا به قول خودش (مماز) میخواند و همه را دعا میکند ، برای خودش هم اسم گذاشته (آنی) و هر روز تا چشمش به عکسهای عروسی من و بابامهدیش میافته میگه (( آنی عروس ایشالاه ،عمو  عروس ایشالاه و......تمام فامیل را یاداوری میکند تا مبادا کسی را از قلم بیندازد) عاشق بادکنک ا...
16 آذر 1392