ارغوانارغوان، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره

ارغوان آرام جان

30ماهگی آرام جانم

میلاد تو شیرین ترین بهانه ای است که می توان با آن به رنج های زندگی هم دل   بست و در میان این روز های شتاب زده ،عاشقانه زیست .دختر گلم  30 ام   ماهگردت را عاشقانه جشن میگیریم و از بزرگ تر شدنت لذت میبریم                                                                    &...
20 شهريور 1393

شهریور ماه و ارغوان

سلام گل زندگیم       سلام بر گلی مانند تو     ارغوان   عزیزم مرداد ماه شروع کردم تا از پمپرز باز کنمت .شما هم کلی با مامان همکاری کردی به جز چند مورد کوچولو.   حالا فقط شب ها پمپرزت میکنم ،اونم تو میگی مامان من بزرگ شدم ها ....   الهی من فدای دختر عاقلم بشم . چند وقته بازار مهمانی و عروسی ها داغ هست و خدا رو شکر تو هم  برای این   مهمونی ها پایه هستی.و دغدغه این روز های من   ( برا عروسی چی بپوشم؟ به ارغوان چی بپوشونم؟ مهدی چی بپوشه؟)   اینم ارغوان که میخواد با مادرش(ماما...
2 شهريور 1393

29 ماهگی

                                                                                       29     ماهگیت     گل     بارون   &nb...
20 مرداد 1393

روزهای بلند ولی زودگذر

سلام سلام بعد از یک غیبت طولانی ما آمدیم.دوست جونها با وجود ارغوان و شیطونی هاش دیگه نوشتن وبلاگ و آپ کردنش کاری بسیار دشوار است.راستش اینه که خودمم دوست دارم این لحظه ها رو از دست ندم ماه رمضون امسال حسابی مهمونی رفتیم و کلی بهمون خوش گذشت تعطیلاتم  3تایی رفتیم جلفا و اونجا هم از شانس ما هوا عالی بود .حسابی گشتیم و کلی خرید کردیم عکس ها در ادامه مطلب     ارغوان و نیکا     مسیر کلیسا در جلفا       هتل در جلفا       &nbs...
18 مرداد 1393

برای تو

زیباترین اثری که بماند از برای من ،دلی ست شیدا ،در این دنیا ، از برای تو....   آرام آرام ،نه  ! در گذاشتن پلکی بر پلکی دیگر  زمان در گذر است.به سرعت باذ.... ارغوانم ،آرام جانم به 28 ماهگی میرسد و دیگر در اتاق خودش میخوابد ،مینشینم و ساعت ها  خوابیدنش را نگاه میکنم و راستش را بگویم از جدا خوابیدن ارغوان ،من بیشتر احساس دلتتگی میکنم تا ارغوان.....         ...
18 تير 1393

ارغوان در مهمانی و تولد

قبل از شروع ماه رمضان خاله پروانه یه مهمانی خودمونی گرفته بود و حسابی بهمون خوش گذشت .خاله پروانه کلی زحمت کشیده بود و حسابی زحمت دادیم جمعه هم خاله سحر برای آنیتا تولد گرفته بود که اونجا هم حسابی بهمون خوش گذشت       بقیه در ادامه مطلب         اتاق مهشید را چنان قاطی پاتی کرده بودن که فکر کنم پروانه جون چند وقتی اتاق تمیز کرده          کیک آنیتا   یه عکس خاص   ...
9 تير 1393

پایان بهار 93

این روز ها در گذرند و من از با تو بودن به خود میبالم.   چند تا عکس از شیطونیات میذارم.یه مهمونی هم رفته بودیم و اونجا حسابی خوش گذروندی و از اینکه عمه رقیه بغلت کرد تا تو هم  پسر شیرین جون(ایهان) رو  بغل کنی ، کلی ذوق کرده بودی   تمام دوست داشتنهای مادرانه ی من در وجود تو خلاصه میشود  ،من با   نوشتن قادر به بیان تمام احساساتم نیستم فقط مینویسم   عشق به تو       عشق به تمام خوبیهاست    عاشقانه دوستت دارم  گل ارغوانم   راستی دوستای وبلاگی فردا ...
26 خرداد 1393

27 ماهگی خانوم گل

ارغوانم   آرام جانم ،مهربانم ، شیرین زبانم     27 ماهگیت گل بارون     لطفا" به ادامه مطلب بروید خانوم گل ما روز به روز بزرگتر میشه بابا مهدی هم 5 روزی خرم آباد بود و من و ارغوان بانو خانه ی مامانم بودیم.ارغوان صبح ها با آقاجونش(بابام) میرفت داروخانه ی دایی و کلی بعد از برگشتن توضیح میداد که چی ها دیده و چی شده.... یه روز هم وانیا (دختر رویا جون ) رو دیدیم و ارغوان تا چند روز حرف وانیا رو میزد... کلی به مامانم و بابام وابسته تر میشه و وقتی میاد خونه خودمون نق میزنه.بابا مهدی براش چند تا لباس راحتی گرفته که سه تا رو  روی هم پوشید...
20 خرداد 1393